اندیشه ای بر کارکرد نظریه جغرافیای انتقادی آب و هوا در آموزش جغرافیا
کد مقاله : 1171-GHCONF5 (R1)
نویسندگان
فاطمه پرک *1، احمد روشنی2
1گروه آموزش جغرافیا، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران
2استادیار گروه شهرسازی، دانشکده هنر و معماری، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده مقاله
نظریه جغرافیای انتقادی آب و هوا با تحلیل ریشه های سیاسی-اقتصادی و تاریخی بحران اقلیمی، پارادایمی نوین در آموزش جغرافیا ایجاد کرده است. این نظریه بحران اقلیمی را نه صرفاً یک مسئله زیست محیطی، بلکه پیامد نظام های ناعادلانه سرمایه داری نئولیبرال، استعمار و نابرابری های ساختاری می داند. چهار گفتمان کلیدی این نظریه عبارتند از: ۱. نقد گفتمان های فنی-مهندسی۲. عدالت آب و هوایی۳. استعمار اقلیمی۴. سیاست مقیاس. در آموزش جغرافیا، این نظریه با تبدیل کلاس های درس به فضایی برای نقد قدرت، سرمایه داری و استعمار، دانشجویان را به کنشگرانی آگاه تبدیل می کند. مبانی این نظریه در آثار هاروی، کلاین، و اسناد بین المللی (مانند IPCC) به دانشجویان می آموزند که بحران اقلیمی بازتاب نابرابری های تاریخی است و راه حل آن گذار از نظام های نئولیبرال به سوی عدالت اجتماعی و زیست محیطی است. این رویکرد با تلفیق مفاهیمی مانند گذار عادلانه، حقوق طبیعت و همبستگی جهانی، آموزش جغرافیا را به ابزاری برای بازتوزیع قدرت و ترویج مسئولیت پذیری اخلاقی تبدیل می کند. جغرافیای انتقادی آب و هوا آموزش جغرافیا را از حافظه محوری صرف به سمت تحلیل انتقادی ساختارهای قدرت سوق می دهد و با پرورش نسلی منتقد، تلاش برای ساختن جهانی عادلانه تر و پایدارتر را ممکن می سازد.
کلیدواژه ها
فلسفه، جغرافیای انتقادی، آّب و هوا، آموزش جغرافیا
وضعیت: پذیرفته شده برای ارائه شفاهی